خانه / دعا / دعای عبور از سختی ها مشکلات – دعای دفع گرفتاری

دعای عبور از سختی ها مشکلات – دعای دفع گرفتاری

دعای عبور از سختی ها مشکلات – دعای دفع گرفتاری

اگر می خواهید هر نشدنی را به شدنی تبدیل کنید، از گرفتاری ها، بلا ها و سختی ها در امان بمانید و مشکلات پیش و روی زندگی را یک به یک حل کنید در ادامه این پست دعای عبور از سختی ها مشکلات – دعای دفع گرفتاری می تواند برای شما چنین نتیجه ای را به ارمغان آورد.

دعای عبور از سختی ها مشکلات - دعای دفع گرفتاری
دعای عبور از سختی ها مشکلات – دعای دفع گرفتاری

دعای عبور از سختی ها مشکلات – دعای دفع گرفتاری,دعا جهت رفع سختی,دعای رفع عسرت و سختی,دعای رفع سختی و گرفتاری,دعا رفع سختی

دعای عبور از سختی ها مشکلات – دعای دفع گرفتاری

اللهم انی و فلان ابن فلان(6055) عبدان من عبیدک نواصینا بیدک، تعلم مستقرنا و مستودعنا، و تعلم منقلبنا و مثوانا و سرنا و علانیتنا، و تطلع علی نیاتنا و تحیط بضمائرنا، علمک بما نبدیه کعلمک بما نخفیه، و معرفتک بما نبطنه کمعرفتک بما نظهره، و لا ینطوی عنک(606) شی ء من امورنا و لا یستتر دونک حال من احوالنا، و لا لنا منک معقل یحصننا و لا حرز یحرزنا و لا هارب یفوتک منا، و لایمتنع الظالم منک بسلطانه و لا یجاهدک عنه جنوده(607)، و لا یغالبک مغالب بمنعه و لا یعازک متعزز بکثره، أنت مدرکه اینما سلک و قادر علیه اینما لجا.
فمعاذ المظلوم منا بک و توکل المقهور منا علیک و رجوعه الیک، و یستغیث بک اذا خذله المغیث و یستصرخک اذا قعد عنه النصیر، و یلوذ بک اذا نفته الافنیته و یطرق بابک اذا أغلقت(608) دونه الأبواب المرتجه، و یصل الیک اذا احتجبت عنه الملوک الغافله.
تعلم ما حل به قبل ان یشکوه الیک و تعرف ما یصلحه قبل ان یدعوک له، فلک الحمد سمیعاً بصیراً لطیفاً قدیراً.
اللهم انه قد کان فی سابق علمک و محکم قضاءک (و جاری قدرک)(6099) و ماضی حکمک و نافذ مشیتک فی خلقک أجمعین، سعیدهم و شقیهم، و برهم و فاجرهم ان جعلت لفلان ابن فلان علی قدره فظلمنی بها و بغی علی لمکانها، و تعزز علی بسلطانه الذی خولته ایاه و تجبر علی بعلو حاله التی جعلتها له، و غره املاءک له و اطغاه حلمک عنه.
فقصدنی بمکروه عجزت عن الصبر علیه و تغمدنی(6100) بشر ضعفت عن احتماله، و لم اقدر علی الانتصار منه لضعفی و الانتصاف منه لذلی، فوکلته الیک و توکلت فی أمره علیک، و توعدته(611) بعقوبتک و حذرته سطوتک و خوفته نقمتک، فظن أن حلمک عنه من ضعف و حسب ان املاءک له من عجز، و لم تنهه واحده عن اخری و لا انزجر عن ثانیه باولی، و لکنه تمادی فی غیه و تتابع فی ظلمه و لج فی عداونه و استشری فی طغیانه، جراه علیک یا سیدی و تعرضاً لسخطک الذی لا ترده عن الظالمین، و قله اکتراث ببأسک الذی لاتحبسه عن الباغین.
فها أنا ذا یا سیدی مستضعف فی یدیه، مستضام تحت سلطانه مستذل بعنائه(612)، مغلوب مبغی علی مغضوب(6133) و جل خائف مروع مقهور، قد قل صبری و ضاقت حیلتی، و انغلقت علی المذاهب الا الیک، و انسدت علی الجهات الا جهتک، و التبست علی أموری فی دفع مکروهه عنی و اشتبهت علی الاراء فی ازاله ظلمه و خذلنی من استنصرته من عبادک، و اسلمنی من تعلقت به من خلقک طرا.
و استشرت نصیحی فأشار الی بالرغبه الیک، و استرشدت دلیلی فلم یدلنی الا علیک، فرجعت الیک یا مولای صاغراً راغماً مستکیناً عالماً انه لا فرج لی الا عندک و لا خلاص لی الا بک، أنتجز وعدک فی نصرتی و اجابه دعائی.
فانک قلت و الحق لایرد و لایبدل: و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغی علیه لینصرنه الله(6144)، و قلت جل جلالک و تقدست اسماوک: ادعونی استجب لکم(615)، و انا فاعل ما أمرتنی (به، لا مناً علیک، و کیف امن به و أنت علیه دللتنی؟ فصل علی محمد و آل محمد)(616)، فاستجب لی کما وعدتنی (یا من لایخلف المیعاد).(617)
و انی لأعلم یا سیدی ان لک یوماً تنتقم فیه من الظالم للمظلوم و اتیقن ان لک وقتاً تأخذ فیه من الغاصب للمغصوب، لأنک لایسبقک معاند و لایخرج عن قبضتک منابذ و لا تخاف فوت فائت، و لکن جزعی و هلعی لایبلغان بی الصبر علی اناتک و انتظار حلمک.
فقدرتک یا مولای فوق کل قدره، و سلطانک غالب علی کل سلطان، و معاد کل احد الیک و ان امهلته، و رجوع کل ظالم الیک و أن أنظرته.
و قد أضرنی یا رب حلمک عن فلان ابن فلان و طول أناتک له و امهالک ایاه، و کاد القنوط یستولی علی لولا الثقه بک و الیقین بوعدک، فان کان فی قضاءک النافذ و قدرتک الماضیه ان ینیب او یتوب او یرجع عن ظلمی او یکف مکروهه عنی و ینتقل عن عظیم مارکب منی فصل اللهم علی محمد و آل محمد و اوقع ذلک فی قلبه الساعه الساعه، قبل ازاله(618) نعمتک التی انعمت بها علی و تکدیره معروفک الذی صنعته عندی.
و ان کان فی علمک به غیر ذلک من مقام علی ظلمی، فأسألک یا ناصر المظلوم المبغی علیه اجابه دعوتی، فصل علی محمد و آل محمد و خذه من مأمنه اخذ عزیز مقتدر، و افجأه فی غفلته مفاجاه ملیک منتصر، و اسلبه نعمته و سلطانه، و افضض عنه جموعه(619) و اعوانه، و مزق ملکه کل ممزق و فرق أنصاره کل مفرق.
و أعره من نعمتک التی لم یقابلها بالشکر، و انزع عنه سربال عزک الذی لم یجازه بالاحسان، و اقصمه یا قاصم الجبابره و أهلکه یا مهلک القرون الخالیه و أبره یا مبیر الامم الطاغیه(620)، و اخذله یا خاذل الفئات الباغیه، و ابتر عمره (621)، و ابتز ملکه(622) و عف أثره و أقطع خبره و أطف ناره، و أظلم نهاره و کور شمسه (و ازهق نفسه)(623)، و اهشم شدته و جب سنامه(624) و أرغم أنفه (و عجل حتفه).(625)
و لا تدع له جنه الا هتکتها و لا دعامه الا قصمتها، و لا کلمه مجتمعه الا فرقتها، و لا قائمه علو الا وضعتها و لا رکناً الا وهنته و لا سبباً الا قطعته، و اره أنصاره و جنده (و احبائه و ارحامه)(626) عبادید بعد الالفه و شتی بعد اجتماع الکلمه، و مقنعی الرووس بعد الظهور علی الامه.
و اشف بزوال أمره القلوب المنقلبه الوجله، و الافئده اللهفه و الامه المتحیره، و البریه الضایعه و أدل ببواره الحدود المعطله و الاحکام المهمله، و السنن الداثره و المعالم المغیره (و التلاوات المتغیره)(627)، و الایات المحرفه و المدارس المهجوره، و المحاریب المجفوه و المساجد المهدومه.
و اشبح به الخماص الساغبه و ارو به اللهوا اللاغبه، و الاکباد الظامیه و ارح به الاقدام المتعبه، و اطرقه بلیله لا اخت لها و ساعه لا شفاء منها، و بنکبه لا انتعاش معها و بعثره لا اقاله منها، و ابح حریمه و نغض نعیمه(628) و اره بطشتک الکبری و نقمتک المثلی و قدرتک التی هی فوق کل قدره و سلطانک الذی هو اعز من سلطانه.
و اغلبه لی بقوتک القویه و محالک الشدید، و امنعنی (منه)(6299) بمنعتک التی کل خلق فیها ذلیل، و ابتله بفقر لاتجبره و بسوء لا تستره، و کله الی نفسه فیما یرید، انک فعال لما ترید، و أبرئه من حولک و قوتک، و أحوجه الی حوله و قوته.
و اذل مکره بمکرک و ادفع مشیته بمشیتک، و اسقم جسده و ایتم ولده و انقص اجله، و خیب امله و ازل دولته(630)، و اطل عولته.
و اجعل شغله فی بدنه و لا تفکه من حزنه و صیر کیده فی ضلال و أمره الی زوال، و نعمته الی انتقال وجده فی سفال، و سلطانک فی اضمحلال و عاقبته الی شر مال(631)، و امته بغیظه اذا أمته و أبقه لحزنه ان أبقیته، و قنی شره و همزه و لمزه و سطوته و عداوته، و المحه لمحه تدمر بها علیه، فانک أشد بأساً و أشد تنکیلاً.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *